در گوشهای از خیابان بکنباوئر، جایی که نامش به یاد یک اسطوره طلایی حک شده، شبی آرام به ناگاه به آتشی از شادی بدل شد. نه در مستطیل سبز، که اینبار پشت صفحههای تلویزیون؛ بایرن مونیخ، با توقف ۲-۲ لورکوزن مقابل فرایبورگ، سیوچهارمین قهرمانی بوندسلیگا را قطعی کرد؛ اما برای یک نفر، این جام چیزی فراتر از یک عدد بود: هری کین، مردی که سرانجام جام گرفت.
سالها ستاره بودن در لندن، آمارهای خیرهکننده، کفشهای طلا، اما همیشه چیزی کم بود. جام. هری کین با تمام شکوهش، تا همین دیروز تنها نظارهگر قهرمانیها بود. اما سرانجام، پس از یک فصل پر از گل، با پیراهن سرخ بایرن، در قلب اروپا، اولین جام زندگیاش را لمس کرد.
جالب آنکه پیش از پیوستن هری کین به بایرن مونیخ، این تیم سالها پیاپی بر بوندسلیگا حکمرانی میکرد؛ اما درست در فصلی که ستاره انگلیسی به مونیخ آمد، باواریاییها قافیه قهرمانی را به لورکوزنِ آماده و متحولشدهی ژابی آلونسو واگذار کردند و از جام بازماندند؛ گویی ورود هری، بهجای پایانِ حسرت، آغازِ یک طلسم تازه بود.
قهرمانی بایرن شاید برای کیمیشها و مولرها یک تکرار آشنا بود؛ اما برای هری، انگار وزنهای سنگین از دوشِ چندسالهاش برداشته شد. آن استوری سادهاش ،جام طلایی روی بکگراند سیاه ،فریادی خاموش بود؛ یک جملهی بیکلام:
«دیدید؟ من هم بالاخره قهرمان شدم.»
کمی قبلتر اولین جام هری کین
درست یک روز قبل، بازی مقابل لایپزیش میتوانست همهچیز را تمام کند. هری با وجود محرومیت، اجازه گرفت که کنار زمین باشد؛ میخواست آن لحظه را در آغوش همتیمیهایش جشن بگیرد. اما یک گل دیرهنگام، همهچیز را عقب انداخت. تا شب با هم تیمی های خود به تماشای بازی فرایبورگ و لورکوزن بنشیند، و چه شب باشکوهی شد.
از شادمانی بازیکنان بایرن در رستوران لوکس شهر گرفته، تا فریادهای هری کین در آغوش دوستان و هم تیمی ها؛ لحظاتی که فراتر از فوتبال بودند. حالا دیگر او در جمع قهرمانهاست. حالا دیگر منتقدی نیست که بپرسد: «هری، چرا جام نداری؟»
این قهرمانی فقط یک جام نبود؛ پاسخی بود به تمام تردیدها، تأییدی بر یک مسیر سخت. حالا نوبت رویاهای بزرگتر است: شاید لیگ قهرمانان، شاید افتخار ملی. اما تا آن روز، مونیخ، برای هری کین، سرزمین وعدهها شد.